×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

anche az del baraiad

...................

ز آن نا مه ای که دادی و زان شکوه های تلخ

Approve

ز آ ن نامه ای که دادی و زان شکوه های تلخ
تا نیمه شب بیاد تو چشمم نخفته است
ای مایه امید من ای تکیه گاه دور
هرگز نرنج از آنچه به شعرم نهفته است
شاید نبوده قدرت آنم که در سکوت
احساس قلب کوچک خود را نهان کنم
بگذار تا ترانه من راز گو شود
بگذار آنچه را که نهفتم عیان کنم
تا بر گذشته می نگرم
عشق خویش را
چون آفتاب گمشده می آورم به یاد
می نالم از دلی که به خون غر قه گشته است
این شعر غیر رنجش یارم به من چه داد
این درد را چگونه توانم نهان کنم
آندم که قلبم از تو به سختی رمیده است
این شعرها که روح تورا رنج داده است
فریادهای یک دل محنت کشیده است
بگشای در که در همه دوران عمر خویش
جز پشت میله های قفس خوش نبوده ام
پای مرا دوباره به زنجیرها ببند
تا فتنه و فریب ز جایم نیفکند
تا دست آهنین هوسهای رنگ رنگ
بندی دگردوباره به پایم نیفکند
 
 
 
 
سه شنبه 1 آذر 1390 - 7:33:47 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم